نـاقـور سیـــــد

دستیارفعالان عرصه مهدویت وائمه

نـاقـور سیـــــد

دستیارفعالان عرصه مهدویت وائمه

اگر او را ببینم به او مى‏گویم(1)

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۴۸ ب.ظ

اگر او را ببینم به او مى‏گویم(1)
در کدامین شب کوفه باز خواهى گشت؟
در کدامین اوج‏
در کدامین عروج‏
چشم به راه آمدنت،
در پس تمامى دریچه‏هاى زمین ایستاده‏ام‏
چقدر دلم تنگ شده است!
و چشم‏هایم چه بزرگ شده‏اند!
و نطفه یک سوال که در سرم بارور مى‏شود!
پس تو کى مى‏آیى؟
تو اى وسعت بیدارى،
اى همه دریایى،
که دلم لبریز از عطش‏هاى بیابانى است.
تهران - ف . مرادى هزارى (دانشجو)
اگر او را ببینم‏
جسارت گفتن؟!
دیدن و پرواز ... فقط همین‏
تهران - و . علیان‏نژادى (دانشجو)
اگر او را ببینم به او مى‏گویم:
دریا به دریا،
کوه به کوه،
صحرا به صحرا
در انتظار تو پیمودم.
شهریار - عبدآباد
اگر او را ببینم به او مى‏گویم:
گفته بودم چو بیایى غم دل با تو بگویم‏
چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایى.
تهران - م . نوید
اگر او را ببینم به او مى‏گویم:
بابى انت و امى فداک.
قم - ح . بادرام‏
اگر او را ببینم به او مى‏گویم:
چه بگویم؟ باید از «غم نگفتن‏ها» گفت...
م . مختارى، دانشجوى دندانپزشکى‏
اگر او را ببینم به او مى‏گویم:
مولاى من! اکنون این دل‏هاى مشتاق در انتظار عدل تواند.
در انتظار جوانه زدن کلمه حق، اى ستاره عدل بیا و چشم دلمان را به قدومت روشن کن.
ع . لطفى - دانشجوى حقوق‏
اگر او را ببینم به او مى‏گویم:
... جمعه‏ها صدها نگاه بر آسمان خیره مى‏شوند.
جمعه‏ها هزاران دل منتظر، از شوق به سرآمدن انتظار، در قفس تنگ سینه برایت مى‏تپند.
اى صاحب جمعه‏ها!
بیا ودلتنگى‏ غروب جمعه‏ها را برطرف ساز.
تهران - ف . قنبرپور - دانشجو
اگر او را ببینم به او مى‏گویم:
بیا که علوم، سرگردان سر برآوردن هستند، اما نمى‏دانند مسیر و صراط کجاست؟
اندیمشک - ع . اسلامى‏زاده‏
اگر او را ببینم به او مى‏گویم:
اى راهبر انسان‏هاى در راه مانده! در ساحل پیروزى، چشم به راه توییم و فریاد مى‏کشیم که: مهدیا ... بیا.
گنبد - سید ا. محمودزاده‏
اگر او را ببینم به او مى‏گویم:
به تو مى‏اندیشم‏
من در این تنهایى‏
به تو مى‏اندیشم‏
بى‏تو در تک تک گل‏هاى بهار
بى‏تو در زمزمه بین گل و سبزه و آب‏
به تو مى‏اندیشم‏
بعد تو؛
یک یک گل‏ها خشکید
بعد تو کاج بلند،
صبحگاهان به صداى خوش باد،
هیچ لبیک نگفت‏
و قنارى در باغ،
مرد در گوشه سرد و تاریک‏
و درخت گل سرخ،
قهر کرد با همه اهل زمین‏
به تو مى‏اندیشم!
کاش مى‏شد که سرانجام تو را مى‏دیدیم‏
و تو با عطر گل یاس به ما مى‏گفتى‏
که محبت زیباست‏
که درخت گل سرخ‏
هر کجا
مى‏تواند باشد
و گل شادى هر سو
تا ابد زنده و شاداب‏
مى‏زند گلبرگى‏
بر سر دخترک شاه و فقیر
و زمان خوبى‏
تا ابدیت جاریست‏
کاش مى‏شد که سرانجام‏
تو را مى‏دیدم.
به تو مى‏اندیشم‏
تهران - م. کردیان (دانشجو)

  • ناقورسید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی