نـاقـور سیـــــد

دستیارفعالان عرصه مهدویت وائمه

نـاقـور سیـــــد

دستیارفعالان عرصه مهدویت وائمه

یقین، پیش شرط یاری

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۵۰ ب.ظ

 یقین، پیش شرط یاری

بخش هشتم از سلسله مقالات غربت یار:

برای حرکت قویتر در وادی رضا و تقویت روحیه ی تسلیم، پیش شرط مهم و اساسی، داشتن یقین به امام است. انسان اگر با جان و دل یقین داشته باشد که ذره ای ناپاکی و پلیدی و فریب در وجود امامش نیست، و آنچه از لبان معصوم خارج میشود عین صواب و سخن وحی است، دیگر برای پذیرش فرمان او احساس پس زدگی نمی کند. بلکه در محضر امام زانو می زند و از او طلب این یقین را دارد.

 
یقین، اولا عنایت الهی است و در این عصر که امام ما غایب و دور از نظر است و حضور فیزیکی او به یافتن این روحیه کمک نمی کند، کار مشکل تر خواهد بود و یاری و مدد الهی لازم تر. لذاست که دعا برای اعطای این اطمینان و شهود معرفتی و گدایی آن از خداوند متعال، از مهم ترین و زیباترین حاجت ها و خواست های معنوی است. چنان که در دعای معرفت- دعای عصر جمعه برای امام عصر علیه السلام- از خداوند متعال چنین می خواهیم:

اللهم و لا تسلبنا الیقین لطول الامد فی غیبته و انقطاع خبره عنا و لا تنسنا ذکره و انتظاره و الایمان به و فوه الیقین فی ظهوره و الدعاء له و الصلوه علیه حتی ال یقنطنا طول غیبته من قیامه و یکون یقیننا فی ذلک کیفیننا فی قیام رسولک و ما جاء‌ به من وحیک و تنزیلک( مفاتیح الجنان، دعا در غیبت امام زمان علیه السلام)

خدایا، یقین ما را [نسبت به او] به خاطر طولانی شدن غیبتش و بی خبری ما از او، سلب نکن! و از یادمان مبر، یاد و انتظار و ایمان قوت یقین در ظهورش و دعا برایش و درود بر او را. تا طول کشیدن نهانی اش از قیامش نا امیدمان نکند و یقینمان در آن همانند یقینمان در بودن و حضور پیامبرت باشد و [یقینمان] به آنچه از وحی و قرآن تو آمده است.

یکی از راه های مهم تقویت یقین، یادآوری آن حضرت و تحکیم زیر ساخت های معرفتی و محبتی نسبت به ایشان است که پس از آن می توان به ثبات قدم و نیز تسلیم نسبت به ائمه علیه السلام دست یافت.

 

غربت، غارت زدگی

سامرا شهری است که وطن و سرزمین اصلی آن بزرگوار دانسته می شود. خانه ی آن حضرت که پدر و جد بزرگوارشان در آن زیسته اند، در این شهر مقدس قرار دارد. سرداب مطهر محل عبادت آن بزرگوار و نقطه ی آغاز غیبت آن غایب از نظر در این دیار است. در کنار حرم و مرقد عسکریین از پله ها که پایین بروی به اتاقکی با سر دری چوبین بخورد می کنی که عطر و بوی آن یوسف مدنی از آن به مشام می رسد. اما دریغ که این خانه و کاشانه و این سرداب والا قدر در تصرف کسانی است که به حق آن جناب و پدران بزرگوارشان آگاه نیستند و ولایت ایشان را انکار می کنند. آن دلدار گوشه نشین از اهل و دیار خود مهجور و دور افتاده است، اما اگر به دیار آن دلبر هم بنگری باز می بینی که اثری از ولایت آن سرور در آن یافت نمی شود. خانه ی آن بزرگوار در دست اغیار است و از یادآوری و سوز و دعا برای آن حضرت جز آنچه گاه و بیگاه از نای محب دلسوخته ای برمی خیزد، دیده نمی شود. این غارت زدگی،‌ شاهد بارزی بر غربت ایشان است. وقتی خانه ی ایشان، نه دست طرفداران ایشان باشد و نه در هنگام معمول کسی در آنجا زائر آن حضرت گردد، چیزی که آشکار می شود، غربت آن جناب است. لذا ایشان به این مفهوم نیز غریب اند.

غربت- این مفهوم ناشناخته- دردی ماندنی و زخمی درمان ناشدنی است. کجاست عاشقی با معرفت که شکر اوصاف امامش را به جای آورد و او را یاور باشد و برای دوری ایشان غصه دار باشد و دلش به سوی آشیان ایشان کنده شود؟

خدا کند روزی دست ما به این خرمای بر نخیل رفته برسد!...

  • ناقورسید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی