آسیب شناسى تربیتى مهدویّت
آسیب شناسى تربیتى مهدویّت
دکتر خسرو باقرى
مقدمه
آسیب
شناسى تربیتى مهدویّت، یکى از مصداقهاى بحث عامترى است که از آن، به
عنوان آسیبشناسى در تربیت دینى یاد شده است. براى توضیح این که مقصود از
آسیبشناسی تربیتى مهدویّت چیست، نخست باید به جنبهى تربیتى مهدویّت اشاره
کرد. اعتقاد به وجود و ظهور امام مهدى (عج)، از جملهى اعتقادات اسلامى و
شیعى است و همچون سایر اجزاى این اعتقادات، لوازم تربیتى معینى بر آن
مترتب است. بر این اساس، مهدویّت، تنها مسألهاى اعتقادى نیست، بلکه از بعد
تربیتى نیز برخوردار است. هنگامى که ما مشخص مىکنیم بر اساس متون روایى،
اعتقاد به وجود و ظهور مهدى (عج)، ضرورى است، مجموعهاى دانشى را براى
افراد فراهم نمودهایم. اما هنگامى که این مجموعهی دانشى، به همراه خود،
تحولات هیجانى، عاطفى و عملى معینى را ایجاد مىکند که ضمن آن، افراد
مىکوشند خود را براى یاورى امام مهدى (عج) مهیا سازند، چهرهى تربیتی
مهدویّت آشکار مىگردد.
با توجه به جنبهى تربیتى مهدویّت، اکنون
مىتوان مقصود از آسیبشناسى معطوف به آن را مشخص کرد. در اینجا،
آسیبشناسى، حاکى از بازشناسى موارد سوءبرداشت یا سوءعملکرد در جریان
تربیتى مهدویّت است. تا جایى که به ذات دین، مشتمل بر مهدویّت، مربوط است،
نمىتوان از آسیب و آسیبشناسى سخن به میان آورد. اما هنگامى که جریان
تربیت دینى، مشتمل بر بعد تربیتى مهدویّت، شکل مىگیرد، امکان ظهور آسیب و
بنابراین آسیبشناسى فراهم مىگردد؛ زیرا در جریان تربیت دینى، دست آدمى
گشوده مىشود و اکنون اوست که باید با فهمى که از دین کسب مىکند، به عمل
روى آورد و زمینهى تحقق برداشتهاى خود را هموار کند. در طیّ این مسیر است
که افق کوتاه دید آدمى، بدفهمىها را در دامن مىپرورد، چنانکه دامنهى
محدود همّت او، بدکردارىها را در پى مىآورد. از این رو، آسیبشناسى
تربیتى مهدویّت، تلاشى براى بازشناسى این گونه لغزشهاى فکرى و عملى در
جریان تحقق بخشیدن به بعد تربیتى مهدویّت است.
اما چنانکه اشاره شد،
آسیبشناسى تربیتى مهدویّت، خود، موردى از بحث عامتر آسیبشناسى تربیت
دینى و اسلامى است. به عبارت دیگر، همهى انواع آسیبشناسى در تربیت دینى،
در هر یک از موارد آن نیز صادق خواهد بود. به این ترتیب، رابطهی
آسیبشناسى تربیت دینى با آسیبشناسى تربیتى مهدویّت، رابطهى کلى و جزئى
خواهد بود. یعنى آنچه به طور کلى در مورد نخست صادق است، به نحو جزئى و
مصداقى، در مورد دوم نیز صادق خواهد بود.
بر این اساس، چارچوب
آسیبشناسى تربیتى مهدویّت باید بر حسب چارچوب کلى آسیبشناسی تربیت دینى و
اسلامى صورتبندى شود. نگارنده، پیشتر در مقالهاى تحت عنوان «آسیب و
سلامت در تربیت دینی»، چارچوبى کلى براى بحث پیشنهاد کرده است.۱
در
نوشتار حاضر، با مبنا قرار دادن چارچوب مذکور، در مورد خاص مهدویّت به بحث
از آسیبشناسى تربیتى خواهیم پرداخت. در چارچوب مبنایى، آسیبشناسى تربیت
دینى، در هفت محور تنظیم شده است. در هر یک از این محورها، دو سوى لغزش و
آسیب و یک حدّ میانه، به منزلهى شاخص سلامت مطرح گردیده است. در اینجا،
فهرست محورهاى مذکور ذکر مىگردد و در متن مقاله، با اشارهاى کوتاه در
توضیح هر یک، مستنداتى در خصوص بحث اصلى این نوشتار یعنى مهدویّت به دست
داده خواهد شد.
محورهاى اصلى آسیبشناسى تربیت دینى به قرار زیر است:
۱٫ آسیبها: حصاربندى و حصارشکنى؛ سلامت: مرزشناسى.
۲٫ آسیبها: کمالگرایى (غیرواقعگرا) و سهلانگارى؛ سلامت: سهلگیرى.
۳٫ آسیبها: گسست و دنبالهروى؛ سلامت: هدایت.
۴٫ آسیبها: مرید پرورى و تکروى؛ سلامت: امامت.
۵٫ آسیبها: قشرىگرى و عقلگرایى؛ سلامت: عقلورزى.
۶٫ آسیبها: خرافهپردازى و راززدایى؛ سلامت: حقباورى.
۷٫ آسیبها: انحصارگرایى و کثرتگرایى؛ سلامت: حقیقتگرایى مرتبتى.
محور اول ـ آسیبها حصاربندى و حصارشکنى؛ سلامت: مرزشناسى.
اشاره:در
این محور، آسیبهاى تربیت دینى، در دو سوى متقابل، حصاربندى و حصارشکنی
نامیده شدهاند. در حصاربندى، نظر بر این است که خط مشى اساسى براى تربیت
دینی افراد، دور نگاهداشتن آنان از بدى و نادرستى است. این شیوهى
قرنطینهسازى، خود، یکى از منشأهاى آسیبزاست؛ زیرا با مانع شدن آنان از
مواجهه با بدى و نادرستى، توان مقاومت را در آنان تحلیل مىبرد.
قرنطینهسازى، تنها به صورت موقت و در برخی از مراحل اولیهى تربیت رواست،
اما تبدیل آن به خط مشى اساسى تربیت، در حکم مبدّل ساختن آن به یکى از
عوامل آسیبزایى است. از سوى دیگر، حصارشکنى و قراردادن افراد در معرض
مواجهه با جریانهاى مختلف فکرى و عملى، بدون فراهم آوردن قدرت تحلیل و
مقاومت در آنان نیز منشأ آسیبزایى است. حالت سلامت در تربیت دینى،
مرزشناسى است. مرزشناسى چون یکى از عوامل راهبردى در تربیت دینى است، حاکى
از آن است که باید در جریان طبیعى زندگى، در مواجهه با بدىها و
نادرستىها، توانایى تبیین و تفکیک میان خوبى و بدى یا درستى و نادرستى را
به صورت مدلّل در افراد فراهم آورد و به این ترتیب، زمینهى مهار گرایشهاى
آنان به بدى و نادرستى را مهیا کرد. مرزشناسى با تقواى حضور ملازم است، نه
با تقواى پرهیز
و مصونیت در متن موقعیت را جستوجو مىکند، نه مصونیت در قرنطینه را.
با
توجه به چارچوب کلى آسیب و سلامت در این محور، به بررسى آن در مورد خاص
مهدویّت خواهیم پرداخت. بر این اساس، بهرهورى از مهدویّت در امر تربیت، در
دو صورت آسیبزا خواهد بود. هنگامى که فهم ما از این اصل اعتقادى و عمل ما
در پرتو آن، به صورت حصاربندى جلوهگر شود و هنگامى که موضع ما در قبال آن
به حصارشکنى منجر شود.
در شکل نخست از آسیبزایى، تصور و برداشتى
ایستا از مهدویّت و انتظار مهدى (عج) وجود دارد. به این معنا که دو صف حق و
باطل، هر یک با پیروان خود، برقرارند تا زمانى که ظهور رخ دهد و باطل
مضمحل شود. در این فاصله، پیروان حق باید بریده و برکنار از پیروان باطل،
"انتظار" بکشند تا لحظهى وقوع واقعه فرارسد. در این تصور، دوران غیبت، به
مثابهى "اتاق انتظار" است که باید در آن، به دور از اهل باطل، نشست و
منتظر بود تا صاحب امر بیاید و کار را یکسره کند. تلاش افراد در اینجا
براى دور نگاهداشتن و مصون داشتن خود و دیگران، از اهل باطل است. پىآمد
چنین فهمى از مهدویّت، به صورت تربیت قرنطینهاى آشکار مىگردد که در آن
مىکوشند افراد را با کنار کشیدن از معرکه، همراه با انتظارى انفعالى، مصون
نگاه دارند.
این پىآمد تربیتى، گونهاى آسیبزا از تربیت را نشان
مىدهد؛ زیرا منطق حصاربندی بر آن حاکم است که عبارت از افزایش آسیبپذیرى
فرد از طریق دور نگاهداشتن وى از مواجهه است. اما این آسیبزایى، خود، از
کژفهمى نسبت به مهدویّت نشأت یافته است. اگر مهدویّت، ناظر به غلبهى نهایى
حق بر باطل است، باید این غلبه را در پرتو قانون کلى چالش میان حق و باطل
فهم کرد. در چالش با باطل است که حق غالب مىگردد: «بلکه حق را بر باطل
فرومىافکنیم، پس آن را درهم مىشکند، و ناگاه نابود مىگردد. واى بر شما
از آنچه وصف مىکنید».2
در روایات نیز مسألهى مهدویّت، نه در قرنطینه،
بلکه در فضاى باز، یعنى در عرصهی مواجهه و چالش میان حق و باطل ترسیم شده
است. به تعبیر روایتى که در زیر آمدهاست، مؤمنان در عصر غیبت، چون ساکنان
کشتى اسیر در پنجهى توفانند که با آن واژگون و زیرورو مىگردند. آنان با
پرچمهاى اشتباهانگیز روبهرو خواهند بود و باید چنان بصیرتى داشته باشند
که پرچم مهدى (عج) را از پرچمهاى دروغین بازشناسند. در چنین عرصهى
چالشخیزى است که باید کسى ایمان خویش را محفوظ نگاه دارد؛ قرنطینهاى در
کار نیست. روایت چنین مىگوید:
مفضل بن عمر جعفى گوید: شنیدم که شیخ ـ
یعنى امام صادق علیهالسلام ـ مىفرمود: «مبادا علنى کنید و شهرت دهید.
بدانید به خدا قسم، حتما مدت زمانى از روزگار شما غایب خواهد شد و بىتردید
پنهان و گمنام خواهد گردید تا آنجا که گفته شود: آیا او مرده است؟ هلاک
شده است؟ در کدامین سرزمین راه مىپیماید؟ و بدون شک ،دیدگان مؤمنان بر او
خواهد گریست و همچون واژگون شدن کشتى در امواج دریا، واژگون و زیرورو
خواهند گردید. پس هیچکس رهایى نمىیابد مگر آنکس که خداوند از او پیمان
گرفته و ایمان را در دل او، نقش کرده و با روحى از جانب خود تأییدش فرموده
باشد. بىتردید، دوازده پرچم اشتباهانگیز که شناخته نمىشود کدام از کدام
است، برافراشته خواهد شد…».3
در همین سیاق، روایات فراوانى وجود دارد
حاکى از این که در دوران غیبت، آزمونهای سنگین و دشوارىهاى بسیار رخ
خواهد داد. به طور مثال، در روایتى از جابر جعفى آمده است که مىگوید: «به
امام باقر علیهالسلام گفتم که گشایش در کار شما کى خواهد بود؟ پس فرمود:
هیهات! هیهات! گشایش در کار ما رخ نمىدهد تا آن که شما غربال شوید و بار
دیگر غربال شوید ـ و این را سه بار فرمود ـ تا آن که خداى تعالى، تیرگى را
(از شما) زایل کند و شفافیت (در شما) به جاى ماند.»4 چنان که عبارات مذکور
نشان مىدهد، دوران غیبت، دوران مواجهه با موقعیتهاى سخت و آزمونهاى
دشوار است که در نتیجهى آن، بسیارى غربال خواهند شد؛ به این معنا که از
آزمون سربلند بیرون نخواهند آمد. بنابراین، تصور آرمیدن در حصارى محفوظ و
برکنار ماندن از اصطکاک و مواجهه، تصورى مردود است و در قاموس مهدویّت و
تربیت مهدوى نیست.
شکل دوم از آسیبزایى، در مقابل حصاربندى، با
حصارشکنى آشکار مىگردد. در حالى که در حصاربندى، مرزهاى آهنین مىگذارند،
در حصارشکنى، هر مرزى را برمىدارند و بىمرزی را حاکم مىکنند. حاصل این
امر، بروز التقاطهاى ناهمخوان میان اندیشههاى حق و باطل است. آسیبزایى
حصارشکنى در تربیت دینى این است که درست و نادرست، یکجا خوراک افراد تحت
تربیت مىشود و این خوراک ناجور، رشدى را سبب نخواهد شد و چهبسا که
مسمومیت و هلاک در پى داشته باشد. نمونهى این بىمرزى و التقاط در عرصهی
مهدویّت، آن است که کسانى معتقد شوند «مهدی» اسم خاصى براى فرد معینى نیست،
بلکه نمادى کلى براى اشاره به چیرگى نهایى حق و عدالت بر باطل و بیدادگرى
است و مصداق این نماد مىتواند هر کسى باشد.
در روایات مربوط به
مهدویّت، این گونه حصارشکنى به دیدهى منفى نگریسته شده است. بنابراین، در
روایات فراوانى، بر این نکته تأکید شده است که مهدى (عج) نام شخص معینى
است. به طور مثال، از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل شده است که
فرمود: «مهدى مردى از عت