نـاقـور سیـــــد

دستیارفعالان عرصه مهدویت وائمه

نـاقـور سیـــــد

دستیارفعالان عرصه مهدویت وائمه

نکات تربیتی سوره مبارکه لقمان

يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۳۷ ب.ظ
موضوع مقاله : نکات تربیتی سوره مبارکه لقمان
گرد آورنده: شهناز شعبان زاده کارشناس علوم تربیتی
 
 چکیده
 زمینه و هدف: یکی از ارکان مهم و اساسی سعادت بشر تربیت است. نخستین جایگاه تربیت فرزندان خانواده میباشد و  وظیفه تربیت فرزندان بر عهده پدر و مادر است. خداوند انسان ها را در این امر مهم تنها نگذاشته است، تامل در قرآن مجید به خوبی این نکته  آشکار می شود که کلام خداوند، به تمام معنی یک الگو تربیتی کامل می باشد یکی از زیباترین جلوه های تربیتی قرآن، در سوره لقمان و توصیه های تربیتی لقمان حکیم به فرزندش می باشد. هدف از جمع آوری مطالب در این مقاله شناخت و آشنایی با آموزه های تربیتی موجود در این سوره می باشد.
روش کار: این مقاله به روش کتابخانه ای وبا استناد بر منابع معتبر نظیر: کتب، مجلات و روایات صورت گرفته است.
 یافته ها: لقمان یکی از سوره های مکی قرآن می باشد و دارای 34 آیه است. یکی از بخش های مهم این سوره پند های لقمان به پسرش می باشد، که حاوی نکات تربیتی مهمی نظیر: خداپرستی و نداشتن شرک، احسان نسبت به والدین ، دوری از اطاعت کورکورانه ، یادآوری حسابرسی در آخرت، برپایی نماز، انجام امر به معروف و نهی از منکر، صبر و استقامت در برابر مصائب و داشتن اراده قوی، بی اعتنایی نکردن به مردم، و دوری از غرور و تکبر، داشتن اعتدال و میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط (در راه رفتن و در صدا و صوت) می باشد.
نتیجه: تربیت موفق بر اصول و پایه های خاصی مبتنی است، که با بهره گیری از سوره لقمان و با الگو قرار دادن پند ها و اندرزهای آن حکیم بزرگوار دست یافتنی است.
کلمات کلیدی: تربیت- قرآن- سوره لقمان
 
 

مقدمه
       انبیاء الهی آمده اند تا در اثر تعلیم و تربیت بشر را به سعادت واقعی و خوشبختی دنیا و آخرت سوق دهند ؛ قرآن کریم حاوی بزرگترین دستورات، اصول، مبانی و روشهای تربیتی است که خداوند توسط  پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) برای هدایت وتربیت انسانها فرستاده شده است. تامل درقرآن مجید به خوبی این نکته را آشکار می سازد که کلام خداوند ، به تمام معنی یک الگو تربیتی کامل می باشد. مسائل تربیتی موجود در قرآن به قدری گسترده است که اگر آدمی سالها وماهها تلاش کند شاید بتواند گوشه ای از آن را بیان کند. به همین دلیل سعی ما بر این است که با رجوع به قسمتی از آیات قرآن، نکات تربیتی آن را بیان کنیم.
      تربیت نیاز به روش ها و شیوه هایی است که بتوان به وسیله آن روش ها، اصول تربیت را جامعه عمل پوشاند و راه سیر به سوی تربیت را هموار نمود. چنانکه برای هر کاری راهی مناسب آن و برای هر امر شیوه ای در خور آن باید جست و بی گمان برای رفتن به سوی مقاصد تربیت، لازم است راه به درستی انتخاب شود و از روش های مناسب بهره گرفته شود و در غیر این صورت تلاش ها و زحمات به بار نخواهد نشست. یکی از بهترین اصلی ترین  و کامل ‌ترین مسائل  تربیتی در سوره مبارکه لقمان قراردارد، دانشمندان به خوبی دریافته اند که زیربنای زندگی در دوران کودکی پی ریزی می شود و سعادت و شقاوت ادوار مختلف زندگی در گرو طرز تربیت دوران کودکی است. یکی از مربیان نمونه حضرت لقمان است. اندرزهایی که لقمان به فرزند خود داده و قرآن مجید آنها را به عنوان برنامه تربیتی در این سوره آورده همگی براساس ایجاد شخصیت در فرزند استوار است.  آنچه باید نوجوانان و جوانان ما در حیات دنیوی کشف کنند پیامهایی است که خداوند متعال آن‌ها را در این سوره آورده است.
 
 
اهمیت و ضرورت 
   یکی از مهمترین بحث‌ها در عرصه علوم انسانی، تربیت انسان است، زیرا مهمترین هدف رسالت انبیا را تربیت و تزکیه تشکیل می‌دهد. و انسان یگانه موجودی است که بیشترین نیاز را به تربیت و رسیدن به کمال دارد. همه مکاتب، مذاهب و ممالک برای تربیت آدمی در دوران کودکی، به دلایل متعدد ، اهمیت ویژه ای قائل اند. اسلام نیز بر تربیت در دوران کودکی تأکید فراوان دارد و آن را از وظایف والدین و حقوق فرزندان می داند.
    معصومان(ع) در روایات متعددی بر اهمیت تربیت در این دوران تأکید کرده اند که برخی از آن ها را مطرح می کنیم:
    حضرت علی(ع) می فرماید: « مَا نَحَلَ وَالِدٌ وَلَدًا نُحْلا أَفْضَلَ مِنْ أَدَبٍ ، حَسَنٍ هیچ پدری هدیه ای بهتر از تربیت نیکو به فرزندش نداده است.»
    پیامبر(ص) فرمود: « لَأَنْ یُؤَدِّبَ أَحَدُکُمْ وَلَدَهُ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَتَصَدَّقَ بِنِصْفِ صَاعٍ‏ کُلَّ یَوْم ، اگر پدری فرزندش را تربیت کند ، بهتر از این است که روزی یک و نیم کیلوگرم طعام صدقه بدهد.»
هم چنین امام صادق(ع) درباره فرزند سه حق را بر پدر لازم می داند که یکی از آن ها جدیت در تربیت اوست:
     « تَجِبُ لِلْوَلَدِ عَلَی وَالِدِهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ اخْتِیَارُهُ لِوَالِدَتِهِ وَ تَحْسِینُ اسْمِهِ وَ الْمُبَالَغَةُ فِی تَأْدِیبِه ،  فرزند بر پدر سه حق دارد: انتخاب مادر مناسب برای او، نام نیک نهادن بر او و جدیت در تربیت او ». هر سه حق می تواند در تربیت فرزند مؤثر باشد، ولی تأثیر قسم سوم کاملاً تربیتی است.
    با توجه به اهمیت تربیت از دیدگاه بزرگان، ضرورت آن را حس شد تا با بهترین الگوی تربیتی موجود در قرآن کریم  یعنی لقمان آشنا شده و از پندها، نصایح و فضایل آن حکیم بزرگوار در تربیت فرزندان خود سود بریم.
 
 
 
روش پژوهش
     این مقاله به روش کتابخانه ای و با استناد از مجموعه منابع معتبر صورت گرفته است. اسناد مرور شده شامل کتابها، مقالات منتشر شده در مجلات معتبر داخلی، و همچنین منابع اصیل دینی مثل تفاسیر قرآن و کتب و روایات بوده است.
 
یافته ها:
 گفتار اول
      تربیت مصدر باب «تفعیل» و از ماده «ربو» و به معنی زیاد کردن، نمو دادن، وسیله رشد را فراهم نمودن و پاک گردانیدن آمده است و بدیهی است علاوه بر رشد دادن جسم، نمو و پرورش دادن و زیاد کردن استعدادها در جهت کمال نیز مورد نظر است، چه بسا آنچه تحت تربیت قرار می گیرد به ظاهر تنزل کند.
     تربیت در مورد انسان به معنی بالفعل کردن استعدادهای بالقوه به صورت ارادی و آگاهانه و برای رسیدن به اهداف متعالی است تا بتواند فرد با تغییراتی مرتبه وجود خویش را از مرتبه پایین تر به موقعیت برتربرساند و از استعدادهای درونی اش به عنوان عاملی موثر در رشد و کمال انسانی بهره گیرد. این کمال گاه جنبه شناختی دارد که مربوط به سطح دانش و بینش فرد یا جنبه گرایش و قلبی دارد که مربوط به اعتقادات و باورهای قلبی همچون ایمان و علایق است و گاه جنبه عینی و کنشی دارد که رفتارها و عملکرد فرد را شامل می شود (ابراهیم زاده، 1379، صفحه 40).
    تربیت پرورش استعدادهای مادی و معنوی و توجه دادن آنهاست به سوی اهداف و کمالاتی که خداوند متعال آنها را در وجود آدمی قرار داده است. در قرآن کریم ماده تربیت در دو مورد بکار رفته است، یکی به صورت فعل ماضی و دیگری به صورت فعل جحد.
     الف) «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً ، وبگو پروردگار ا بر پدر و مادرم رحم کن چنان که در اوان کودکی مرا پرورش دادند».
     ب) «أَلَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَلَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ ، (ای موسی) آیا تو را در حالی که تازه متولد شده بودی نپروراندیم؟ که سالیانی از عمرت را در بین ما (فرعون) ماندی (و از نعمت هایمان بهره مند شدی) ».
      به طوری که از آیه اول بر می آید و مفسران نیز به آن اشاره کرده اند مسلما منظور از تربیت پدر و مادر، همان رشد و قوای مادی و معنوی است چنان که دو مفسر معروف فیض کاشانی و ملا فتح الله کاشانی  گفته اند: دعای فرزند برای پاداش پدر و مادر است که او را رشد داده و ارشادش نموده اند.
     امام فخر رازی از قفال نقل کرده است: «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً» یعنی به پدر و مادرم احسان کن همان گونه که به وسیله تربیتشان به من احسان نمودند، و تربیت همان رشد دادن است (که رشد مادی و معنوی را شامل می شود). (صانعی، 1378، صفحه 13).
      تربیت اسلامی، علم آماده سازی انسان مسلمان برای زندگی دنیا و آخرت است، آماده کردن کامل انسان و تربیت بهداشتی، عقلانی، علمی، عقیدتی، معنوی، اخلاقی، اجتماعی، ارادی و نوآوری او در همه مراحل رشد، در پرتو مبانی، ارزش‌ها، روش‌ها و شیوه‌های تربیتی که اسلام بیان کرده صورت می‌پذیرد» (فتحی ملکاوی، 1380، صفحه ۷۳).
گفتار دوم
      مشهور و معروف که سوره لقمان در مکه نازل شده گر چه بعضى مانند شیخ طوسى در تبیان، اندکى از آیات این سوره را مانند آیه چهارم که سخن از نماز و زکات مى‏گوید، و یا مانند فخر رازى که علاوه بر این آیه، آیه 27 را که از علم وسیع پروردگار بحث مى‏کند استثناء کرده‏اند، ولى دلیل روشنى براى این استثناها وجود ندارد، چرا که نماز و زکات (البته زکات به صورت کلى) در مکه نیز وجود داشته است، و داستان شرح وسعت علم پروردگار نیز چیزى نیست که نشانه مدنى بودن در آن باشد.
      بنابراین سوره لقمان به حکم مکى بودن و مشتمل بر محتواى عمومى از سوره‏هاى مکى است ودارای 34 آیه می باشد، یعنى پیرامون عقاید اساسى اسلامى مخصوصا مبدا و معاد و همچنین نبوت بحث مى‏کند.به طور کلى محتواى این سوره در پنج بخش خلاصه مى‏شود:
      بخش اول بعد از ذکر حروف مقطعه اشاره به عظمت قرآن و هدایت و رحمت بودن آن براى مؤمنانى که واجد صفات ویژه هستند مى‏کند ، و در نقطه مقابل ، سخن از کسانى مى‏گوید که در برابر این آیات آنچنان سرسختى و لجاجت نشان مى‏دهند که گوئى گوشهایشان کر است ، علاوه بر این سعى دارند با ایجاد سرگرمیهاى ناسالم دیگران را نیز از قرآن منحرف نمایند .
      بخش دوم از نشانه‏هاى خدا در آفرینش آسمان و بر پا داشتن آن بدون هیچگونه ستون ، و آفرینش کوهها در زمین ، و جنبندگان مختلف ، و نزول باران و پرورش گیاهان سخن مى‏گوید.
      بخش سوم به همین مناسبت قسمتى از سخنان حکمت آمیز لقمان آن مرد الهى را به هنگام اندرز فرزندش نقل مى‏کند که از توحید و مبارزه با شرک شروع شده ، و با توصیه به نیکى کردن به پدر و مادر ، و نماز ، و امر به معروف و نهى از منکر ، و شکیبائى در برابر حوادث سخت ، و خوشروئى با مردم ، و تواضع و فروتنى و اعتدال در امور پایان مى‏یابد.
      در بخش چهارم بار دیگر به دلائل توحید باز مى‏گردد، و سخن از تسخیر آسمان و زمین و نعمتهاى وافر پروردگار و نکوهش از منطق بت ‏پرستانى که تنها بر اساس تقلید از نیاکان در این وادى گمراهى افتادند، سخن مى‏گوید، و از آنها بر مساله خالقیت پروردگار که پایه عبودیت او است اقرار مى‏گیرد. و نیز از علم گسترده و بى پایان خدا با ذکر مثال روشنى پرده بر مى‏دارد، و در همین رابطه علاوه بر ذکر آیات آفاقى، از توحید فطرى که تجلیش به هنگام گرفتار شدن در میان امواج بلا است به طرز جالبى بحث مى‏کند.
      بخش پنجم اشاره کوتاه و تکان دهنده‏اى به مساله معاد و زندگى پس از مرگ دارد، به انسان هشدار مى‏دهد که مغرور به زندگى این دنیا نشود، به فکر آن سراى جاویدان باشد. این مطلب را با ذکر گوشه‏اى از علم غیب پروردگار که از همه چیز در ارتباط با انسان از جمله لحظه مرگ او و حتى جنینى که در شکم مادر است آگاه است تکمیل کرده و سوره را پایان مى‏دهد.
      ضمنا روشن است نامگذارى این سوره به سوره لقمان به خاطر همان بحث قابل ملاحظه و پر مغزى است که از اندرزهاى لقمان در این سوره آمده، و تنها سوره‏اى است که از این مرد حکیم سخن مى‏گوید (مکارم شیرازی، صفحه 5).
گفتار سوم
      یکی از حکمای راستین و بزرگ تاریخ، حضرت لقمان(ع) است که نامش در قرآن دو بار با عظمت یاد شده و یک سوره قرآن (سی و یکمین سوره) به نام او است مطرح شدن لقمان و حکمت های دهگانه او در قرآن، و یک سوره به نام او، در کتابی که جاودانی و جهانی است بیانگر آن است که خداوند می خواهد نام لقمان و روش و نصایح حکیمانه او را در پیشانی ابدیت ثبت کرده تا شیفتگان حق و عرفان در هر نقطه و عصری، در پرتو آن هدایت یابند، و از فیوضات آن برای پاک سازی و به سازی بهره جویند.
     نام او لقمان، و کنیه او ابوالاسود است، او در سرزمین نوبه (واقع در کشور سودان یکی از مناطق افریقا) چشم به جهان گشود. بنابراین قیافه تیره و متمایل به سیاه داشت، و تاریخ نویسان او را به عنوان سیاه چهره با لب های ستبر و درشت و قدم هایی بلند و گشاد یاد کرده اند پس او از نژاد مردم افریقا بود و بعضی او را از اهالی «ایله» که شهری بندری در کنار دریا، نزدیک مصر، در سرزمین فلسطین بوده دانسته اند. لقمان نظر به این که عمر طولانی کرد، با پیامبران بسیار (که طبق بعضی از احادیث تا چهارصد پیامبر) را دیدار کرده است و نظر صحیح این است که او پیامبر نبود چنان که خاطر نشان می شود. به عقیده بعضی چند سال قبل از تأسیس حکومت حضرت داود(ع)، و به نظر بعضی ده سال پس از حکومت داود(ع) متولد شد، و عمر او تا عصر پیامبری حضرت یونس(ع) ادامه یافت، او در عصر نبوّت و حکومت حضرت داود (ع) همراه آن حضرت به جنگ جالوت رفت، و در کشتن جالوت که طاغوت آن عصر بود، شرکت داشت. سلسله نسب لقمان را چنین نوشته اند: «لقمان بن عنقی بن مزید بن صارون» و به گفته بعضی او پسرخاله یا خواهرزاده ایوب(ع) بود، و سلسله نسبش به ناحور بن تارخ (برادر
ابراهیم خلیل (ع) ) می رسد. او عمر طولانی کرد، که عمرش را از دویست تا ۵۶۰ سال، و از هزار تا ۳۵۰۰ سال نوشته اند، در عین حال بسیار زاهد بود، و دنیا را به اندازه عبور از سایه ای به سایه دیگر در نزدیک آن می دانست او مدّتی چوپان و برده قین بن حسر (از ثروتمندان بنی اسرائیل) بود، سپس بر اثر بروز حکمت های سرشار نظری و عملی از او، از طرف اربابش آزاد شد (مسعودی، 1344، صفحه 46).
       او دارای فرزندان بسیار بود، آنها را به گرد خود جمع می کرد، و نصیحت می نمود. و به گفته بعضی گرچه با گفتن «یا بُنَیّ؛ ای پسرک من» تنها پسر بزرگش به نام باران را مورد خطاب خود قرار می داد، ولی خطاب او در حقیقت به همه پسران و فرزندانش، بلکه به همه انسان ها بود، و با این تعبیر مهرانگیز می خواست عواطف آنها را جلب کند، و به آنها بفهماند که من همانند پدر دل سوز برای شما هستم، نصایح دل سوزانه مرا که از روی خیر خواهی است بپذیرید (خزائلی، ص۷۱۶). چنان که این شیوه در نصایح امیرمؤمنان حضرت علی(ع) به دو فرزندش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به طور فراوان دیده می شود.
     خداوند در میان حکمت های لقمان، بخشی از حکمت های او به فرزندش که ده فراز است، در قرآن در ضمن پنج آیه در سوره لقمان (آیات ۱۳، ۱۶، ۱۷، ۱۸ و ۱۹) می آورد که بیانگر ده نصیحت بزرگ و مفهوم عمیق انسان سازی است، و آن ده فراز عبارتند از:
۱ـ توحید ۲ـ معاد ۳ ـ نماز ۴ـ امر به معروف ۵ـ نهی از منکر ۶ ـ صبر و استقامت ۷ ـ تواضع ۸ـ دوری از خود خواهی ۹ـ اعتدال در راه رفتن ۱۰ـ اعتدال در صدا و سخن گفتن (که مجموعه ای از حکمت نظری و عملی، اعتقادی، عبادی، اجتماعی، سیاسی، تقویتی، اخلاقی است)، که در پژوهش حاضر این دستورات حکیمانه را مورد بررسی قرار می دهیم.
 
گفتار چهارم
       از دیدگاه اسلام تربیت موفق بر اساس اصول و پایه هایی مبتنی است که بدون در نظر داشت آنها هرگز اهداف تربیتی اسلام تأمین نمی شود. در رویکرد تربیتی اسلام اصول عبارت است از مفاهیم و تکیه گاههای نظری که از قرآن کریم و سنّت معصومان (علیهم السلام) کشف و استخراج می گردد. اهم این اصول عبارتند از:
1) اصل اعتدال
      مکتب اسلام مسلمانان را در کلیه امور از جمله در امر تربیت به اعتدال توصیه کرده است. آیات و روایات متعددی بر اعتدال در امور دلالت دارند، از جمله:
      سوره مبارکه البقرة آیه ۱۴۳: « وَکَذٰلِکَ جَعَلناکُم أُمَّةً وَسَطًا ، و این چنین شما را امت میانه (معتدل) ساختیم».
     قال علی (علیه السلام): «لاتری الجاهل الا مفرطا او مفّرطا ، جاهل یا افراط می کند و یا تفریط».
2) اصل تسامح و تساهل
      مقصود این است که مربی باید در فعالیتهای تربیتی خود آسان ترین راه را پیش پای متربی بگذارد و در حد توان و استعدادش از او کار بکشد، و تلاش کند که در او میل و رغبت ایجاد کند و با او به ملایمت و مدارا رفتار نماید؛ چنانچه خداوند درآیه 185 سوره بقره بدان سفارش نموده است: «یرید اللّه بکم الیسر و لا یرید بکم العسر، خدا برای شما آسانی می خواهد و دشواری نمی خواهد».
      پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خداوند مرا بر شریعت حنیف که آسان و ملایم است مبعوث نموده است».
3) اصل تدریج
      تدریج به معنای اندک اندک و آهسته آهسته پیش رفتن و پایه پایه نزدیک شدن است. هیچ انسانی جز بر اساس تمکن و توانایی اش و جز با حرکتی تدریجی و مناسب به کمالات الهی دست نمی یابد؛ همچنان که عکس این مطلب نیز صادق است و هیچ انسانی یک مرتبه و دفعتا تباه نمی شود.
     ملاحظه تفاوتهای فردی و اختلاف استعدادها و تواناییها در تربیت از اهمیت بالایی برخوردار است؛ چون آدمها از نظر فیزیکی و طبیعی یکسان نیستند و اختلاف از لوازم وجود این عالم است. همین تفاوتها مایه بقا و دوام جوامع بشری و از نشانه های قدرت خداوند است. رفتارهای تربیتی نیز اگر بر اساس ملاحظه ظرفیتها و تواناییها صورت نگیرد نه تنها رشد دهنده و سازنده نمی باشد که تباه کننده خواهد بود. شاید فلسفه نزول تدریجی آیات قرآن نیز توجه دادن به این اصل باشد؛ زیرا اگر قرآن به طور دفعی و یکباره به بشر ابلاغ می شد برای مردمی که سالها در خلاف جهت آن زندگی کرده و با عقاید و گرایشهای متضاد با آن خو گرفته بودند بسیار گران تمام می شد و در نتیجه پذیرش دین از سوی آنان با دشواری مواجه می گشت.
4) اصل عزّت
      اصل عزّت از مهم ترین و بنیادی ترین اصول تربیتی است؛ زیرا اساس تربیت بر عزّت است و اگر فرد، با عزّت رشد یابد و تربیت شود، به حالتی دست می یابد که پیوسته و در هر اوضاع و احوالی راست و استوار می ماند.
      عزّت، حالتی است در انسان که نمی گذارد مغلوب کسی گردد و شکست بخورد. خدای متعال عزیز است؛ زیرا هیچ چیز از هیچ جهت بر او قهر و غلبه ندارد و او بر همه چیز و از هر جهت قهر و غلبه دارد.؛ «وللّه العزة و لرسوله و للمؤمنین ، عزت از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است » (آیه 8، سوره منافقون).
     از نظر اسلام تربیتی که بنیادش بر ایجاد عزت در انسان باشد تربیتی است که در تحکیم و تثبیت شخصیت انسان و حفاظت او در برابر وسوسه های شیاطین و هواها نقش اساسی و مهم دارد. بنابراین برای تربیت صحیح از هر چیزی که باعث خواری و تحقیر انسان می شود باید پرهیز شود، و نیز با سرچشمه های ذلت نظیر حرص و طمع و دنیاپرستی باید مبارزه کرد.
5) اصل ارتباط  ظاهر و باطن
      باطن و ظاهر آدمی، دو جلوه از واقعیت وجودی او را تشکیل می دهند. اولی، نمود پیچیده و پنهان این واقعیت را به خود اختصاص می دهد و دومی نمود کم و بیش آشکار و سطحی را شامل می شود. این دو جلوه از رابطه ای معنادار و عمیق با یکدیگر برخوردارند.
     بهترین توصیفها در این زمینه از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است: «و بدان برای هر ظاهر و آشکاری، برابر آن باطن و پنهانی است، پس آنچه را ظاهری نیکو باشد، باطنش هم نیکوست، و آنچه را ظاهری زشت و بد باشد، باطنش نیز زشت و ناپاک است».؛ مکتب تربیتی اسلام، ناظر به تحول آدمی از درون و اعماق وجود اوست؛ زیرا چنین دگرگونی که از درون و در باطن ایجاد شود، به ندرت در معرض زوال قرار می گیرد و به تعبیری در وجود او نهادینه می شود (شمیم یاس، 1385، صفحه 57).
     لقمان به مساله تعلیم و تربیت که هدف انبیاء است بسیار اهمیت می داد، و خود در این راستا مربی نمونه، و معلم اسوه و آموزگار الگو بود او یکی از حقوق بزرگ فرزند بر پدر را که حق تربیت است، رعایت می کرد، و خود را در این رابطه مسؤول جدی می دانست، و به این نکته توجه داشت که در قیامت عذاب کسی که نسبت به تربیت افراد خانواده خود بی تفاوت باشد، از همه بیشتر است، چنانکه در قرآن و احادیث، چهره لقمان همه جا این گونه دیده می شود، و باید از این حکیم الهی این درس بزرگ را آموخت و به مساله تعلیم و تعلم، و تربیت ارزش فوق العاده داده و آن را در خط سرآغاز اولویت ها قرار داد.
    درمورد تربیت مهر و محبت، و شخصیت دادن و احترام نمودن به طرف مقابل، نقش بسیار مهمی دارد، به طوری که ضد آن یعنی خشونت و تندی و تحقیر و بی اعتنایی به او، آن چنان سوء اثر دارد که بهترین سخن تربیت به او مانند کلوخ زدن به سنگ است . و در مورد شخصیت دادن به فرزند و افراد دیگر، و پرهیز از تحقیر نسبت به آنها، نیز باید توجه جدی داشت که اگر بی احترامی و تحقیر در میان باشد، مانع بزرگی برای اثر گذاری تربیت خواهد شد، بلکه اثر بسیار نامطلوبی می گذارد، و افراد مورد نظر را عقده ای بار می آورد و به سر حد کفر و انحراف شدید می کشاند، این مساله به خصوص در مورد فرزند، قطعا باید مورد توجه قرار گیرد رسول خدا (ص) فرمود: «اکرموا اولادکم و احسنوا ادبهم یغفرلکم ، به فرزندان خود احترام بگذارید و تربیت آنها را به نیکویی انجام دهید، که خداوند گناهان را می بخشد».
      لقمان هنگام موعظه به فرزندش چنان که در آیه 13 و 17 از آیات مورد بحث (آیات 13، 16، 17، 18 و 19 سوره لقمان) آمده، سه بار از فرزندش با جمله «یا بنی » تعبیر می کند، این تعبیر در فارسی معادل با جملاتی مانند: ای پسرکم، ای پسرجانم، ای فرزند دلبندم، ای عزیزم می باشد، و با این تعبیر محبت آمیز، عواطف او را جذب می کند، و با سرآغازی مهرانگیز، روح و روان او را با عطر حکمت خوشبو می سازد. بنابراین یکی از عوامل مهم که نقش سرنوشت ساز در استوار نمودن ساختار معنوی و تربیتی کودک دارد، محبت و نوازش و یاری مهرانگیز به او، و پرهیز از خشونت های ناروا نسبت به او است (محمدی اشتهاردی، 1380 ، صفحه 18).
       لقمان در نخستین پند خود  در آیه 13سوره لقمان به فرزندش چنین می فرماید: « یَابُنَیَّ لاَ تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ، ای پسرم! چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگی است». لقمان پس از این نصیحت بزرگ که ریشه و اساس همه نصایح است، به ذکر علت آن پرداخته و آن این که شرک و انحراف از صراط توحید و یکتاپرستی، ظلم بزرگ است. در این نصیحت دو مطلب مورد توجه قرار گرفته: نخست این که از شرک باید پرهیز کرد. یعنی خدا را یافت، و او را به عنوان یکتا و بی همتا شناخت، مطلب دوم این که شرک ظلم بزرگ است.
      در مورد مطلب اول یعنی اعتقاد به این که جهان سازنده و آفریدگار دارد، انسان نباید بی تفاوت باشد، فطرت و نهاد انسان و قانون علیت و براهین دیگر بیانگر آن است که جهان را ذات پاک خدا آفریده چرا که ممکن نیست با دیدن آن همه نقش عجب بر در و دیوار وجود، فکر او را نکرد و به او اعتقاد نیافت. بعد از خدایابی، باید خدا را شناخت و در شناخت خدا نخستین چیزی که مطرح می شود یکتایی و بی همتایی خدا است، او ذات پاک و بسیط و یکتا است و غبار شرک، هرگز بر دامن کبریایی او نخواهد نشست. بر همین اساس صفات او عین ذات او است، زیرا خداوند وجودی است که از هر جهت بی نهایت است، به همین دلیل هیچ صفت کمالی در بیرون ذات او وجود ندارد، چرا که او کمال مطلق است، بنابراین نمی توان صفت کمالی را خارج از وجود او تصور کرد .
     خداوند در آیه 31 سوره حج ، در مورد بیچارگی و کیفر و بدبختی مشرک و باطن هولناک شرک، مثالی زده و می فرماید: « وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَکَاَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ اَوْ تَهْوی بِهِ الرّیحُ فی مَکان سَحیق ، هر کس برای خدا همتایی قرار دهد، گویی از آسمان سقوط نموده، و پرندگان (در وسط هوا) او را می ربایند، و یا تندباد، او را به جای دور دستی پرتاب می کند».
     لقمان در بخش دیگر نصیحت خود، به یک دلیل از دلایل بطلان شرک که قدر جامع دلایل دیگر است اشاره کرده و می فرماید: «شرک، ظلم بزرگی است» شرک هم ظلم است و هم ظلم بزرگ، زیرا از یک جهت ظلم به خدای بزرگ است، از این رو که موجود بی ارزشی همچون بت و انواع موجودات زبون دیگر، همتای خدا قرار گرفته است، و از جهت دیگر ظلم به خلق خدا است چرا که عظمت فکری او را لگدکوب کرده و او را بنده و دلبسته امور ناچیز و ناتوان کرد، و موجب سقوط و انحطاط فکری او می شود، زیرا موجودی پست تر از خود را همتای خدای خود گردانده است و از سوی سوم شرک باعث آن می شود که انسان از اوج عزت عبودیت خداوند بزرگ به قعر دره ذلت پرستش غیر خدا ساقط می گردد، چه ظلمی بالاتر از این. سخن لقمان بیانگر آن است که همواره در همه چیز خط عدالت و انصاف پیموده شود، عدالت به معنی آن است که هر چیزی در جای صحیح خود قرار گیرد، و ظلم ضد آن است (محمدی اشتهاردی ،1380، صفحه 29).
     خداوند در آیه 14 سوره لقمان می فرماید: « وَ وَصَّینَا الاْنْسانَ بِوالِدَیهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی عامَینِ اَنِ اشْکرْ لی وَ لِوالِدَیک اِلَی الْمَصیرُ ، ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش او را با زحمت روی زحمت حمل کرد، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد، و به او توصیه کردیم که برای من و برای پدر و مادرت شکر به جا آور، که بازگشت همه شما به سوی من است». این آیه بر عظمت والدین و نیکی به آنها دلالت دارد، در اینجا بحث از نعمت پدر و مادر و زحمات و حقوق آنهاست و اینکه خداوند، شکر پدر و مادر را در کنار شکر خودش قرار داده است، چون مادر در مدتی که بچّه را حمل می کند و بعد از آن که دوران شیرخوارگی را طی می کند، بزرگترین فداکاری را هم از نظر روحی، و هم از لحاظ جسمی و هم از جهت خدمات دیگر، در مورد فرزندش انجام می دهد.
     خداوند می فرماید: شکر مرا به جا آور که چنین پدر و مادر مهربانی به تو داده ام و هم شکر پدر و مادرت را که عهده دار انتقال نعمتهای من به تو هستند. پدر و مادر به حکم عواطف، کمتر فرزندان خود را فراموش می کنند. این فرزندان هستند که باید آنها را فراموش نکنند؛ مخصوصا به هنگام پیری؛ چرا که بسیار دیده شده است که فرزندان، پدر و مادر را در هنگام پیری فراموش می کنند و این، بدترین ناشکری برای فرزندان محسوب می شود.
      احسان نسبت به والدین و تکریم آنان تا آنجا لازم است که اگر آنان بر دینی غیر از دین مبین اسلام بودند، بنابر نص صریح قرآن و روایات، باز مجاز نیستیم که ترک احسان کنیم و در امور دنیوی باید مطیع آنها باشیم و در مسائل دینی و مذهبی، اگر اطاعت و فرمان پدر و مادر، مخالف فرمان خدا و رسولش باشد، در این صورت، اطاعت از آنان لازم نیست. قرآن کریم در آیات زیادی در کنار توصیه به اطاعت از والدین، این نکته را نیز گوشزد می کند که متابعت از پدر و مادر، مشروط بر عدم تضاد با فرمان خداوند است و در صورتی که متابعت از والدین، سبب خروج از عبودیت شود، این اطاعت لازم نیست. خداوند متعال، پیش از آنکه اطاعت از والدین را بخواهد، دعوت به عبودیت و پرستش و اطاعت خویش و عمل به اصل توحید را می خواهد بالاترین حق را خداوند بر گردن ما دارد که بر تمام حقوق دیگر، مقدّم است.
      خداوند در سوره لقمان آیه 15، درباره پدران و مادران بت پرست می فرماید: «وَ اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفا ، اگر آنها (پدر و مادر) به تو اصرار دارند که چیزی را که شریک خدا نمی دانی، برای او شریک قرار دهی، هرگز از آنها اطاعت مکن؛ ولی در زندگی دنیا با آنها به نیکی رفتار کن». خلاصه آنکه رضایت والدین و دوستی آنان، بسیار مورد سفارش است؛ ولی این امر نباید باعث اطاعت کورکورانه و بی تعقل شود، به صورتی که حتی به دعوتِ کفرآمیز آنان نیز رضایت دهیم ( احمدی، 1388، صفحه 28).
      در این آیات شریفه خداوند به ما می فهماند که صرف اینکه فردی از نزدیکان و یا بستگانت باشد و تربیت تو نیز به دست او صورت گیرد، نمی تواند الگویی برای پیروی قرار گیرد.چه، اینکه ممکن است دارای اعتقادات غیر الهی باشد و یا او نیز تابع سنت های غلط و منحرف گذشتگان باشد.بنابراین تقلید نباید کورکورانه انجام شود چون تقلید کورکورانه یعنی جهالت و نادانی. نادانی که موجب اسارت فکری می شود و سد کمال و ترقی می گردد. بنابراین باید مواظب بود تا هر ایده و فکری را نپذیرفت و به هر پیشنهادی در این مورد پاسخ مثبت نداد(لوکه علیخان، 1389، صفحه 20).
      لقمان در آیه 16 همین سوره  به فرزندش چنین می گوید: « یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ ،  پسرم! اگر به اندازه سنگینی خردلی (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگی یا در (گوشه ای از) آسمان ها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را به حساب می آورد و حاضر می سازد، خداوند دقیق و آگاه است».
      در این آیه دو مطلب مهم مطرح است:
    1- مساله وسعت احاطه و علم و قدرت خدا، که بخشی از خداشناسی است و بیانگر نظم و حساب گری دقیق خدا می باشد.
   2- مساله حساب رسی بنده خدا، یعنی او باید به اعمال خود توجه داشته باشد، و همواره به حساب رسی اعمال خود بپردازد و با حساب رسی دقیق، رفتار خود را با فرمان خدا هماهنگ کند و بداند که در دنیا و آخرت، حساب دقیقی در کار است و روزی او را به پای حساب می کشند و او به نتیجه اعمال خود (از خوب و بد) در دنیا و آخرت خواهد رسید.
      خردل، گیاهی است که دانه های بسیار ریز مانند دانه های خشخاش دارد و در آیه فوق، اشاره به این است که اعمال انسان، اگرچه بسیار کوچک باشد گم نمی شود، بلکه در معرض حسابرسی دقیق الهی قرار می گیرد. مساله دقیق حساب گری خداوند به گونه ای است که اگر ذره ای از اعمال انسان در دل سنگی یا در گوشه آسمان ها و زمین باشد، خداوند آن را حاضر می کند. با توجه به عظمت آسمان ها و وسعت شگفت انگیز آنها، به اهمیت حساب رسی خداوند بیشتر پی می بریم. لقمان با یادآوری عظمت احاطه علمی خدا و عظمت قدرت او و عظمت حساب گری دقیق او، به فرزندش هشدار می دهد که مراقب اعمال خود باشد و با نظم و حساب دقیق، خود را کنترل کند تا هنگام بروز حساب گری خدا - که چهره کامل آن در قیامت آشکار می شود - روسفید باشد و به جای روسیاهی، مورد تشویق و پاداش الهی قرار گیرد(محمدی اشتهاردی ، 1380، صفحه 23).
      یادآوری حسابرسی در آخرت باعث میشود تا فرد در زندگی خود برنامه ریزی داشته و عمر خود را به بطالت نگذراند این نصیحت لقمان به فرزندش امروزه برای جوانان بسیار لازم و ضروری می باشد.
     او بعد از تحکیم پایه های مبدا و معاد، که اساس همه اعتقادات مکتبی است در آیه 17 سوره لقمان، به مهمترین اعمال یعنی مساله نمازپرداخته می گوید:
« یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ ، پسرم نماز را بر پا دار».
    چرا که نماز مهمترین پیوند تو با خالق است، نمازقلب تو را بیدار، روح تو را مصفا، زندگی تو را روشن می سازد.
     آثار گناه را از جانت می شوید، نو ایمان را در سرای قلبت پرتو افکن می دارد، و تو را از فحشا و منکرات باز می دارد(مکارم شیرازی، صفحه 63).
    بعد از برنامه نماز و در ادامه همان آیه، به مهمترین دستور اجتماعی؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر پرداخته و می گوید:
 «وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ ، مردم رابه نیکی و معروف دعوت کن و از منکرات و زشتی ها بازدار».
      نظر به این که امر به معروف و نهی از منکر، اهمیت به سزایی در به سازی و پاک سازی جامعه و فرد دارد، قرآن که یک کتاب کامل انسان سازی است، به آن اهمیت فراوان داده، و پیروانش را به توجه نظری و عملی به این دو فریضه بزرگ و سرنوشت ساز فراخوانده است.
     اگر کسی را به کار خوبی دعوت کردیم، در پاداش کارهای خوب او نیز شریک هستیم ولی اگر در برابر فساد، انحراف و گناه ساکت نشستیم به تدریج فساد رشد می کند و افراد فاسد و مفسد بر مردم حاکم خواهند شد.سکوت و بی تفاوتی در مقابل گناه باعث می شود، گناه عادی شود و گنهکار جرات پیدا کند، ما سنگدل شویم، شیطان راضی شود، و خدا بر ما غضب نماید( قرائتی، 1390).
      امر به معروف و نهی از منکر، سبب تشویق نیکوکاران، آگاه کردن افراد جاهل، هشداری برای جلوگیری از خلاف و ایجاد نوعی انضباط اجتماعی است. در واقع لقمان با چنین نصیحتی سبب ایجاد رابطه دوستانه بین افراد، سلامت جامعه، نظارت عمومی، تشویق افراد نیکوکاروتشویق افراد به ترک معاصی شد.
     لقمان در ادامه نصیحت خود به پسرش چنین می فرماید: « وَاصْبِرْ عَلَى‏ مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ،  با استقامت و صبور باش، که این از کارهای مهم و اساسی است».
      در همه کتاب های آسمانی، و گفتار همه پیامبران و اولیاء خدا و امامان (ع) با تاکیدهای فراوانی، به صبر و استقامت سفارش شده است، به طوری که آن را اکسیر اعظم و کیمیای کلیدی مشکلات دانسته اند، و ضد آن عجز و ضعف و سست عنصری را موجب انحرافات و بدبختی های ویرانگر می دانند صبر و استقامت از واژه هایی است که در قرآن با تعبیرات گوناگون، بیش از دویست بار آمده است، و از مفاهیم بسیار مهمی است که در سرلوحه دستورهای سرنوشت ساز قرآن قرار گرفته است، در حدی که پاداش صابران، صلوات و درودهای پی در پی خداوند معرفی شده، و آنها به عنوان هدایت یافتگان نامیده شده اند لقمان (ع) در بسیاری از حکمت هایش، مساله صبر و استقامت را مطرح کرده، و از انسان ها خواسته که از این نیروی استوار و پرتوان معنوی کمال استفاده را بکنند، و در پرتو آن به کمالات عالی در همه عرصه ها و جنبه ها نایل شوند، از جمله در آیه مورد بحث، فرزندش را به استقامت در برابر حوادث تلخ روزگار و مصایب شکننده، دعوت نموده و تذکر می دهد که مساله صبر و استقامت، بسیار بسیار مهم است که هرگز نباید آن را در زندگی فراموش کرد. و ممکن است جمله «من عزم الامور» اشاره به این باشد که صبر و استقامت نیاز به عزم و جزم، و اراده قاطع و محکم دارد، و بدون آن، انسان نمی تواند به موهبت صبر و ستقامت برسد، چنان که اهل لغت، صبر را به مفهوم عزم و اراده و تصمیم قوی برای انجام کار معنی کرده اند.
     همان گونه که تجربه و تاریخ نشان داده، و ما هر روز و شب می بینیم، مشکلات و دشواری ها و آزارها بسیار است، گاهی بر اثر اختلاف خانوادگی، گاهی از ناحیه همسایه ها نسبت به همدیگر، زمانی در کوچه و خیابان، شنیدن زخم زبان ها، و وقت دیگر بر اثر بیماری ها ودر بیمارستان ها، و مساله فقر و افزایش تشکیلات و تشریفات و... در همه جا عوامل مصائب و رنج ها به صورت های گوناگون دیده می شود و گاهی از نتایج بلاهای آسمانی و زمینی، مانند زلزله ها، طوفان ها و سیل ها و خلاصه به فرموده حضرت علی (ع) « اَلدُّنیا دارٌ بِالبَلاءِ مَحفُوفَهٌ، دنیا خانه ای است که به رنج وبلا پیچیده شده است » در این شرایط برای حفظ آرامش فردی و اجتماعی، و داشتن اعصاب آرام و زدودن هرگونه تنش، باید از خصلت صبر و استقامت استمداد کرد و در پناه آن خود را آرامش بخشید، وگرنه بی صبری نیز مزید بر علت شده، و باعث تنش ها و استرس و دغدغه های خاطر مضاعف خواهد شد، و زندگی سالم را به زندگی تیره وتار و آزار دهنده تبدیل خواهد کرد، و روشن است که آثار و بازتاب های چنین وضع روحی، ناهنجاری های مختلف در ابعاد گوناگون خواهد شد، از این جهت می توان گفت این نصیحت لقمان، عمیق ترین و پر ارزش ترین نصیحت ها است که باید در راس نصایح سازنده قرار گیرد، چرا که اگر صبر و حوصله نباشد، هر روز با دعوا و نزاع و کشمکش روبرو خواهیم شد(محمد محمدی اشتهاردی ،1381، صفحه 30).
      لقمان در آیه 18 « وَلاَ تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلاَ تَمْشِ فی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ، هرگز با بی اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد ». به مسائل اخلاقی در ارتباط با مردم و خویشتن پرداخته، نخست تواضع و فروتنی و خوشرویی را توصیه کرده می گوید: با بی اعتنایی از مردم روی مگردان»، «صعر» در اصل یکنوع بیماری است که شتر به آن مبتلا می شود و گردنش کج می گردد. «مرح» به معنی مستی ناشی از نعمت است. «مختال» به معنی کسی است که با یک سلسله تخیلات و پندارها خود را بزرگ می بیند.«فخور» به معنی کسی است که نسبت به دیگران فخر فروشی می کند. به این ترتیب لقمان حکیم در اینجا دو صفت بسیار زشت که مایه از هم پاشیده شدن روابط صمیمانه اجتماعی است، اشاره می کند: یکی تکبر و بی اعتنایی و دیگری غرور و خود پسندی. (جلیلی، 1384 ، صفحه 24)
     از آداب معاشرت صحیح اسلامی آن است که انسان در برخوردها و جدایی های خود از مردم، اصول متانت و محبت را رعایت کند، و رفتارش با سلام و لبخند مهرانگیز باشد، از روی بی اعتنایی و خشم آلود، از کنار مردم عبور ننماید، چنین روی گردانی که از تکبر و خودپسندی نشات می گیرد، باعث تیره شدن روابط، و سرد شدن کانون گرم پیوندها، و احیانا موجب تخریب آن کانون خواهد شد. مساله روی گردانی مغرورانه از مردم، یک جسارت و توهین است که از آثار شوم آن کینه پروری و کاشتن بذر عداوت و دشمنی است، و چنین کاری موجب تباهی اخلاق و شیوه های خداپسندانه انسانی خواهد شد.(محمدی اشتهاردی، 1381، صفحه 20)
      یکی از مظاهر تکبر و خودخواهی که لقمان پسرش را به پرهیز از آن دعوت کرده راه رفتن مستانه یا مغرورانه است، که نشان دهنده حالت درونی زشت خودخواهی و خودبزرگ بینی است. این گونه راه رفتن که از آن به «مشی مرح » (با مستی و غفلت) تعبیر شده، یک نوع بلند پروازی و خود برتربینی است که موجب سرکشی و طغیان شده، و انسان را از مرز بندگی خدا خارج می سازد، بر همین اساس خداوند در آیه 63 سوره فرقان می فرماید: « وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً  ، بندگان خدا کسانی هستند که با تواضع و فروتنی راه می روند.» نیز در آیه 37 سوره اسراء می فرماید: « وَلاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً  ، و روی زمین با تکبر راه مرو، تو نمی توانی زمین را بشکافی، و طول قامتت هرگز به کوه ها نمی رسد.»
      در آیه 33 همین سوره نیز به همه انسانها هشدار می دهد و از اینکه فریب زرق و برق دنیا را بخورند و به آن مغرور شوند و در دام شیطان بیفتند بر حذر می دارد، می فرماید: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَاخْشَوْا یَوْماً لاَ یَجْزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلاَ مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلاَ تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلاَ یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ ،  ای مردم، از خدا بترسید و بیندیشید از آن روزی که نه هیچ پدری به کار فرزند آید و نه هیچ فرزندی به کار پدر آید، البته وعده الهی حق است مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد و مغرور سازد و مبادا شیطان شما را فریب دهد».
      جالب اینکه اسباب غرور در این آیه دو چیز شمرده شده: «زرق و برق دنیا» و «شیطان» و این تعبیر نشان می دهد که گاه انسان بی آنکه از زندگی مادی مرفهی برخوردار باشد تنها با مشتی خیالات بی اساس مغرور می شود و برای خود مقام و شخصیتی می پندارد، در برابر حق سرکشی می کند و در دام شیطان گرفتار می شود. درست است که دنیای پر زرق و برق یکی از دامهای شیطان است ولی گاه خیال و پندار هم سرچشمه نفوذ شیطان می گردد و انسان با آن دلخوش می شود (مکارم شیرازی، 1378، صفحه 163).
    در آیه 19 آخرین نصیحت لقمان به فرزندش چنین بیان شده: « وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْو

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی