مولاى ما کى خواهد آمد؟
مولاى ما کى خواهد آمد؟
آقاى من، سلام!
نمى دانم وجود نورانى و خدایىتان در کدامین نقطه از این عالم خاکى پرتو افشانى مىکند؟دانم! اما صداى نم نمک از عمق دل و وجود من و هزاران من دیگر فریاد برآورده «به راستى قرار بود این همه سال در پس پرده غیبت باشید؟!»
چه خاک تیرهاى بر سر شیعیانتان شده است که یار، در خانه و ما گرد جهان مىگردیم؟ آیا شما هم در کربلایى دیگر فریاد بر مىآورید: «هل من ناصر ینصرنى؟»
راست است که مىگویند هنوز 313 مرد از میان این همه مرد که هر کدام ادعاى چندین مرد بودن را دارند، پیدا نشده است؟ به واقع اینگونه است؟ یا خبر از آزمونى بس سنگین است، که شاید خود مقدمهاى براى لیاقت درک محضرى باشد که تمام هستى او مظهر اسماء و صفات خداوند تبارک و تعالى است.
بلى و اما روزگارى بود که در پى شناخت و معرفت شما بودم. آخر غلام چگونه بدون ارباب بسر کند؟! دریافتم که وجود نازنین شما به غیر آنچه که از اهل بیتعلیهم السلام به ما رسیده است، قابل درک و معرفت نیست. لااقل براى همچو من بىلیاقتى چنین است. اما یک چیز را بخوبى فهمیدم، این که با اراده و خواست الهى از آن چنان سعه وجودى برخوردار هستید که بر همه هست و نیست شیعیانتان علم و احاطه دارید.
پس اى سرور خوبان! بخوانید آنچه را که در دلهاى سوخته شیعه قرنهاست با قطرات اشک غم و درد نگاشته شده است.
بخوانید و بفرمایید جواب سوالمان را از کجا و چه کسى بگیریم.«مولاى ما کى خواهد آمد؟» در جمکران نیستم. در جوار بىبى حضرت فاطمه معصومهعلیها السلام این نامه را مىنویسم. آه وصد آه! بگذریم، حرف زیاد است ولى لیاقت سخن گفتن با شما کم است. آخر عرضم گرچه یاراى نوشتنم نیست ولى به چشم لطف و مهر نظر بنمایید.
تمام هستى و وجودم فداى یک گوشه چشمى از شما.
تقدیم به خدمتتان
گوزوم یاشین اورک قانیله غلطان اتمییم نیلیم
سنون هجرونده صبح و شام افغان اتمییم نیلیم
گچدى بو هفته، اولمادى سندن خبر، آرام جانیم
گوزوم یاشینله تپراقى قزل قان اتمییم نیلیم
ع. عادل از تبریز
- ۹۳/۰۲/۱۰